چی شد که شروع کردمدرس بخوانم ؟ احساس میکردم مصادق کامل ایه -انسان به زمان خودش خیانت میکنه هستم . زندگی متاهلی رو با کلاس زبان و پیلاتس بی هدف و ابلهانه و بی ارزش بود و من میخواستم شاغل بشم .
قرار نبود اینقدر جدی ایش بگیریم و قرار نبود رضا یکباره 500 هزارتومن برام کتاب بخره ! کتاب هایی که انصافا جز دو تاش بقیه اکبند مانده تا اول تابستان توی دیوار بفروشم شان .
چی شده که الان یک ماه مانده به خطر اخر با اینکه میدونم احتمال قبولیم کمه باز دارم تلاش میکنم ...دوبرابر قبل و با جدیت بیشتر ؟ چون نمی خواهم بازنده باشم . نمیخواهم جا بزنم ...میخواهم وقتی به عقب نگاه کردم بگم تلاشم رو کردم و این برام مهمه - هرچند هیچی از شیمی های خوانده شده ام توی مغزم نره و برای رفتنش زمان بیشتری بخواهم . مهم اینکه تا لحظه ی اخر بجنگم !
اینطور میتوانم از تابستان پر بطالتم لذت ببرم .
+ فیلم میان ستارگان را دارم دانلود میکنم به نظرم زیباست .
16 اسفند 97...برچسب : نویسنده : wolfly بازدید : 107